خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست - یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست.